1 . برادر 2 . راهب 3 . برادر
[اسم]

le frère

/fʀɛʀ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: frères]

1 برادر

  • 1.Ton frère vient dîner ce soir.
    1. برادرت امشب برای شام می‌آید.
le frère aîné/cadet
برادر بزرگ/کوچک
  • 1. Il est le frère cadet de Paul.
    1. او برادر کوچکِ پل است.
  • 2. Je suis le frère aîné.
    2. من برادر بزرگ هستم.

2 راهب برادر دینی

  • 1.Il a été élevé chez les frères.
    1. او نزد راهبان بزرگ شده‌است.
  • 2.Les frères sont à l'église.
    2. راهبان در کلیسا هستند.
[صفت]

frère

/fʀɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: frère] [جمع مونث: frères] [جمع مذکر: frères]

3 برادر

des partis/des pays... frères
احزاب/کشورهای... برادر
  • 1. La Corée de Sud et les États-Unis sont des pays frères.
    1. کره‌جنوبی و آمریکا کشورهای برادر هستند.
  • 2. Nommez 4 pays frères.
    2. 4 کشور برادر را نام ببرید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان