خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تکهتکه کردن
2 . پراکندگی
[اسم]
la fragmentation
قابل شمارش
مونث
1
تکهتکه کردن
خرد کردن
2
پراکندگی
ناپیوستگی ، چند تکه شدگی
تصاویر
کلمات نزدیک
fragmentaire
fragment
fragilité
fragiliser
fragile
fragmenter
frais
frais comme une rose
frais de déplacement
fraise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان