خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تفنگ
2 . چاقو تیز کن
3 . تیرانداز
[اسم]
le fusil
/fyzi/
قابل شمارش
مذکر
1
تفنگ
1.J'essayais de nettoyer mon fusil.
1. من تلاش میکردم که تفنگم را تمیز کنم.
2.Le chasseur part avec son fusil.
2. شکارچی با تفنگش میرود.
2
چاقو تیز کن
3
تیرانداز
تصاویر
کلمات نزدیک
fusible
fuser
fuselé
fuselage
fuseau
fusil-mitrailleur
fusilier
fusillade
fusiller
fusion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان