خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نگهبان
2 . سرباز گارد
3 . کشیک
4 . حضانت
[اسم]
le garde
/gaʀd/
قابل شمارش
مذکر
1
نگهبان
محافظ
1.Gardes, emmenez-le !
1. نگهبانان، او را همراه خود ببرید!
2.Trois gardes armés surveillent le détenu.
2. سه نگهبان مسلح مراقب زندانی هستند.
2
سرباز گارد
1.Garde judiciaire
1. سرباز گارد قضایی
3
کشیک
نگهبانی، پاسداری
(la garde)
1.ronde qui assure la garde
1. گشتی که کشیک میدهد.
4
حضانت
محافظت، مراقبت
(la garde)
1.Kevin voulait avoir la garde de leur fille.
1. کوین میخواهد حضانت دخترش را بگیرد.
2.Laisser son chien en garde chez les voisins
2. سگ خود را برای مراقبت پیش همسایهها گذاشتن
تصاویر
کلمات نزدیک
garcia
garantir
garantie
garanti
garant
garde du corps
garde à vue
garde-chasse
garde-côte
garde-fou
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان