خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوشخوراک
[اسم]
le gastronome
/gastʀɔnɔm/
قابل شمارش
مذکر
1
خوشخوراک
شکمو
1.Mon fils est un vrai gastronome.
1. پسرم یک خوشخوراک حقیقی [واقعی] است.
2.Vous êtes un gastronome égoïste.
2. شما یک شکموی خودخواه هستید.
تصاویر
کلمات نزدیک
gastro-entérite
gaspiller
gaspillage
gaspard
gascon
gastronomie
gastronomique
gauche
gauchement
gaucher
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان