خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یخزده
2 . منجمد
[صفت]
gelé
/ʒəlˈe/
قابل مقایسه
[حالت مونث: gelée]
[جمع مونث: gelées]
[جمع مذکر: gelés]
1
یخزده
یخبسته
1.Patiner sur un lac gelé
1. روی دریاچه یخزده اسکیت کردن
2
منجمد
بسیار سرد
1.Avoir les pieds gelés
1. پاهای بسیار سردی داشتن
تصاویر
کلمات نزدیک
geler
gel douche
gel
geindre
geignement
gelée
gemme
gencive
gendarme
gendarmerie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان