خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ژاندارم
[اسم]
le gendarme
/ʒɑ̃daʀm/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: gendarmes]
[مونث: gendarme]
1
ژاندارم
1.Elle est gendarme.
1. او ژاندارم است.
2.Les gendarmes arrêtent les véhicules suspects.
2. ژاندارمها وسایل نقلیه مشکوک را متوقف میکنند.
توضیحاتی در خصوص "gendarme"
"gendarme" یا "ژاندارم" سربازیست که مأمور حفظ نظم راهها و جادههای خارج از شهر است.
تصاویر
کلمات نزدیک
gencive
gemme
gelée
gelé
geler
gendarmerie
gendre
genièvre
genou
genouillère
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان