خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بالا رفتن
[فعل]
grimper
/gʀɛ̃pe/
فعل ناگذر
[گذشته کامل: grimpé]
[حالت وصفی: grimpant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
بالا رفتن
صعود کردن
مترادف و متضاد
monter
1.Le petit singe agile a grimpé l'arbre sans effort.
1. میمون کوچک چابک از درخت بدون زحمت بالا رفت.
2.Pour admirer la vue, il faut grimper en haut de la montagne.
2. برای لذت بردن از منظره باید به بالای کوهستان صعود کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
grimpant
grimer
grimaçant
grimacer
grimace
grimpeur
grincement
grincer
gringalet
grinçant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان