خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هپاتیت
2 . هماتیت (نوعی سنگ)
[اسم]
l'hépatite
/epatit/
قابل شمارش
مونث
1
هپاتیت
التهاب کبد
1.Elle est malade, elle a une hépatite.
1. او بیمار است، او هپاتیت دارد.
2.Mes enfants sont vaccinés contre l'hépatite.
2. بچههایم در برابر هپاتیت واکسینه شدهاند.
2
هماتیت (نوعی سنگ)
شادنه، شادنج، حجرالدم
تصاویر
کلمات نزدیک
hépatique
hémorroïdes
hémorragie
hémophile
hémoglobine
héraldique
hérisser
hérisson
hérissé
héritage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان