خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ریا
[اسم]
l'hypocrisie
/ipɔkʀizi/
قابل شمارش
مونث
1
ریا
ریاکاری، دو رویی
1.Je veux comprendre la profondeur de ton hypocrisie.
1. من می توانم عمق دو رویی تو را متوجه شوم.
2.Nous devons mettre fin à cette hypocrisie.
2. ما باید به این ریاکاری پایان دهیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
hypocondriaque
hypocalorique
hypnotisé
hypnotiseur
hypnotiser
hypocrite
hypodermique
hypokhâgne
hypotension
hypothèque
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان