خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فشار خون پایین
[اسم]
l'hypotension
/ipotɑ̃sjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
فشار خون پایین
1.Son médecin lui a donné un traitement contre son hypotension.
1. پزشکش به او درمانی برای فشار خون پایینش ارائه داده است.
2.Souffrir d'hypotension.
2. رنج بردن از فشار خون پایین.
تصاویر
کلمات نزدیک
hypokhâgne
hypodermique
hypocrite
hypocrisie
hypocondriaque
hypothèque
hypothèque de deuxième rang
hypothèque de premier rang
hypothèque mobilière
hypothèse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان