خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رهن
2 . مانع
3 . وام
[اسم]
l'hypothèque
/ipɔtɛk/
قابل شمارش
مونث
1
رهن
2
مانع
3
وام
وام مسکن
1.J'ai fini de rembourser l'hypothèque sur ma maison.
1. من بازپرداخت وام خانهام را تمام کردم.
2.Pour installer son entreprise il a mis une hypothèque sur sa maison.
2. برای برپا کردن شرکتش او وامی روی خانهاش گرفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
hypotension
hypokhâgne
hypodermique
hypocrite
hypocrisie
hypothèque de deuxième rang
hypothèque de premier rang
hypothèque mobilière
hypothèse
hypothécaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان