1 . رهن 2 . مانع 3 . وام
[اسم]

l'hypothèque

/ipɔtɛk/
قابل شمارش مونث

1 رهن

2 مانع

3 وام وام مسکن

  • 1.J'ai fini de rembourser l'hypothèque sur ma maison.
    1. من بازپرداخت وام خانه‌ام را تمام کردم.
  • 2.Pour installer son entreprise il a mis une hypothèque sur sa maison.
    2. برای برپا کردن شرکتش او وامی روی خانه‌اش گرفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان