خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . هویت
[اسم]
l'identité
/idɑ̃tite/
قابل شمارش
مونث
1
هویت
1.La révélation de l'identité du coupable a surpris tout le monde.
1. افشای هویت مجرم همه را شگفتزده کرد.
2.Le policier vérifie l'identité des suspects.
2. پلیس هویت مظنونین را بررسی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
identitaire
identique
identifier
identification
idem
idiomatique
idiome
idiot
idiotie
idole
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان