خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نادانی
[اسم]
l'ignorance
/iɲɔʀɑ̃s/
قابل شمارش
مونث
1
نادانی
جهل، بیخبری
1.Aux yeux de la loi, l'ignorance n'est pas une excuse recevable.
1. از چشمان قانون [از دیدگاه قانون]، جهل دلیل موجهی نیست.
2.L'ignorance peut mener à de mauvaises décisions.
2. نادانی میتواند به تصمیمهای بدی منجر شود [منتهی شود].
تصاویر
کلمات نزدیک
ignominie
ignoble
ignifuger
ignifuge
ignare
ignorant
ignorer
ignoré
iguane
il
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان