خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیوقفه
[صفت]
incessant
/ɛ̃sesɑ̃/
غیرقابل مقایسه
1
بیوقفه
مداوم
1.Ce bruit incessant nous fatigue.
1. این سر و صدای مداوم ما را خسته میکند.
2.Le match a eu lieu malgré la pluie incessante.
2. مسابقه علیرغم باران بیوقفه برگزار شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
incessamment
incertitude
incertain
incendier
incendie
inceste
incestueux
inchangé
incidemment
incidence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان