1 . بی‌عدالتی
[اسم]

l'injustice

/ɛ̃ʒystis/
قابل شمارش مونث

1 بی‌عدالتی ظلم

  • 1.Les grévistes se sont plaints de l'injustice du système.
    1. اعتصاب‌کنندگان از ظلم نظام شکایت کردند.
  • 2.On reproche à la société d'être fondée sur l'injustice.
    2. ما جامعه‌ی بنا شده بر پایه بی‌عدالتی را نکوهش می‌کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان