خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لق
2 . متغیر
3 . ناپایدار
4 . (ماده شیمیایی) ناپایدار
5 . دمدمی
[صفت]
instable
/ɛ̃stabl/
قابل مقایسه
1
لق
2
متغیر
3
ناپایدار
بیثبات، متزلزل
1.J'investirai lorsque le marché sera moins instable.
1. هنگامی که بازار کمتر متزلزل باشد سرمایهگذاری خواهم کرد.
2.La situation politique de ce pays est instable.
2. وضعیت سیاسی این کشور ناپایدار است.
4
(ماده شیمیایی) ناپایدار
[اسم]
l'instable
/ɛ̃stabl/
قابل شمارش
مذکر
5
دمدمی
نامتعادل
تصاویر
کلمات نزدیک
instabilité
inspirer
inspiration
inspirateur
inspection
installateur
installation
installer
installé
instamment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان