1 . واسطه 2 . میانی
[اسم]

l'intermédiaire

/ɛ̃tɛʀmedjɛʀ/
قابل شمارش مذکر

1 واسطه رابط، دلال

  • 1.Les intermédiaires ont aidé les entreprises à parvenir à un accord.
    1. واسطه‌ها به شرکت‌ها کمک کردند تا به یک توافق دست یابند.
  • 2.Les intermédiaires organisent les transactions entre acheteurs et vendeurs.
    2. رابطها معاملاتی بین خریدارها و فروشنده‌ها انجام می‌دهند.
[صفت]

intermédiaire

/ɛ̃tɛʀmedjɛʀ/
قابل مقایسه
[حالت مونث: intermédiaire] [مذکر قبل از حرف صدادار: intermédiaire] [جمع مونث: intermédiaires] [جمع مذکر: intermédiaires]

2 میانی وسطی، بینابین

  • 1.Il est au niveau intermédiaire.
    1. او در سطح میانی [متوسط] است.
  • 2.Plusieurs niveaux sont prévus: débutant, intermédiaire et avancé.
    2. چندین سطح در نظر گرفته شده است، مبتدی، میانی و پیشرفته.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان