خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شستشوی مغزی
[اسم]
l'intox
(intoxication)
/ɛ̃tɔks/
قابل شمارش
مونث
1
شستشوی مغزی
1.Ne crois pas tout cela, c'est de l'intox.
1. تمام اینها را باور نکن، شستشوی مغزی است.
2.Nous pensons que c'est de l'intox.
2. ما فکر میکنیم که این (کار) شستشوی مغزی است.
تصاویر
کلمات نزدیک
intonation
intolérant
intolérance
intolérable
intitulé
intoxication
intoxiquer
intra-muros
intraitable
intransigeance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان