خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سرمایهگذار
[اسم]
l'investisseur
/ɛ̃vɛstisœʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: investisseurs]
[مونث: investisseuse]
1
سرمایهگذار
1.L'entreprise a survécu à la crise grâce aux investisseurs étrangers.
1. شرکت در بحران به مدد سرمایهگذاران بیگانه [خارجی] دوام آورد.
2.Les investisseurs privés.
2. سرمایهگذاران خصوصی.
تصاویر
کلمات نزدیک
investissement
investir
investigation
investigateur
invertébré
investiture
invincible
inviolable
invisible
invitation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان