خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . حامی ضعفا
2 . دادگستر
[اسم]
le justicier
/ʒystisje/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: justiciers]
[مونث: justicière]
1
حامی ضعفا
1.Le légendaire Zorro sur son cheval Tornado est un célèbre justicier.
1. "زورو" افسانهای سوار بر اسبش "تورنادو" یک حامی ضعفای مشهور است.
2.Saint Louis, roi et justicier.
2. "سنت لوئی"، شاه و حامی ضعفا.
2
دادگستر
دادرس
1.Le roi Saint-Louis fut reconnu comme un grand justicier.
1. پادشاه "سنت لوئی" به عنوان دادگستری بزرگ شناخته شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
justice
justesse
justement
juste
justaucorps
justificatif
justification
justifier
justifié
justine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان