1 . قانونی کردن 2 . تصدیق کردن (امضا، سند و غیره)
[فعل]

légaliser

/leɡalize/
فعل گذرا
[گذشته کامل: légalisé] [حالت وصفی: légalisant] [فعل کمکی: avoir ]

1 قانونی کردن رسمیت دادن، اعتبار قانونی دادن

  • 1.Je pense qu'il faut légaliser le crack.
    1. من فکر می‌کنم که باید کرک (ماده مخدر) را قانونی کرد.
  • 2.La France a légalisé l'avortement en 1975.
    2. فرانسه در سال 1975 سقط جنین را قانونی کرد.

2 تصدیق کردن (امضا، سند و غیره) تایید کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان