خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . افسانه
2 . توضیح (زیر تصویر یا عکس و ...)
3 . راهنما (نقشه و جدول و ...)
4 . آدم برجسته
[اسم]
la légende
/leʒɑ̃d/
قابل شمارش
مونث
1
افسانه
اسطوره
1.Cette athlète est devenu une légende.
1. این ورزشکار به یک اسطوره مبدل شد.
2.Selon la légende, un monstre habite dans le lac.
2. طبق افسانه، یک هیولا در دریاچه زندگی میکند.
2
توضیح (زیر تصویر یا عکس و ...)
زیر نویس (فیلم)، عنوان مقاله (روزنامه و ...)
1.Publier des posts avec les petites légendes sur son page d'instagram
1. پستهایی با توضیح کوتاه روی صفحه اینستاگرام خود منتشر کردن
2.Son dessin a des légendes explicites.
2. نقاشیاش توضیحات صریحی داشت.
3
راهنما (نقشه و جدول و ...)
4
آدم برجسته
ستاره (موسیقی و ...)
تصاویر
کلمات نزدیک
légendaire
légataire
légalité
légaliser
légalisation
léger
légiférer
légion
légionellose
légionnaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان