خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لیست
[اسم]
la liste
/list/
قابل شمارش
مونث
1
لیست
فهرست
1.J'ai fait une liste des choses à emmener pour le voyage.
1. لیستی از چیزهایی برای بردن به سفر آماده کردهام.
2.La liste des membres comprend tous ceux qui ont payé.
2. لیست افراد شامل همه کسانی است که (پول) پرداخت کردهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lisser
lisse
lisière
lisible
liseuse
liste de courses
liste de nouveautés
liste des ouvrages disponibles
lister
lit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان