خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دور
[قید]
loin
/lwɛ̃/
غیرقابل مقایسه
1
دور
1.Il habite loin de son bureau.
1. او دور از دفتر کارش زندگی می کند.
2.Je suis loin du but.
2. من از هدف دور هستم.
تصاویر
کلمات نزدیک
loi
logé
logo
logistique
logis
lointain
loir
loire
loisir
lombaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان