Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . قانون
2 . لایحه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la loi
/lwa/
قابل شمارش
مونث
1
قانون
1.Le lion mange les gazelles, c'est la loi de la jungle.
1. شیر آهوها را میخورد، این قانون جنگل است.
contraire à la loi
مخالف قانون
loi injuste/juste...
قانون ناعادلانه/عادلانه...
texte de loi
متن قانون
enfreindre/imposer/impliquer... la loi
قانونی را زیرپا گذاشتن/تحمیل کردن/اعمال کردن...
Les dictateurs imposent leur loi à tous.
دیکتاتورها قوانینشان را به مردم تحمیل میکنند.
2
لایحه
1.Les députés ont voté contre la loi de finances.
1. نمایندگان مجلس علیه لایحه دارایی رای دادند [رای مخالف دادند].
تصاویر
کلمات نزدیک
logé
logo
logistique
logis
logiquement
loin
lointain
loir
loire
loisir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان