Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . فرصت
2 . تفریح
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
le loisir
/lwaziʀ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: loisirs]
1
فرصت
فراغت
مترادف و متضاد
liberté
occasion
possibilité
avoir le loisir de faire quelque chose
فرصت انجام کاری را داشتن
Je n'ai pas eu le loisir de m'occuper de cette affaire.
من فرصت انجامدادن آن کار را نداشتم.
à loisir
سر فرصت
Les vacances lui ont permis de visiter tout à loisir la région.
تعطیلات به او این امکان را میدهد تا سر فرصت منطقه را بگردد.
[اسم]
les loisirs
/lwazˈiʁ/
قابل شمارش
جمع مذکر
1
تفریح
سرگرمی، اوقات فراغت
مترادف و متضاد
activité
occupation
les loisirs culturels/créatifs
سرگرمیهای فرهنگی/خلاقانه
1. Elle apprécie les loisirs culturels.
1. او سرگرمیهای فرهنگی را دوست دارد.
2. Mes loisirs sont de jouer de la guitare.
2. سرگرمی من گیتار زدن است.
تصاویر
کلمات نزدیک
loire
loir
lointain
loin
loi
lombaire
londonien
londres
long
long métrage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان