[اسم]

le loisir

/lwaziʀ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: loisirs]

1 فرصت فراغت

مترادف و متضاد liberté occasion possibilité
avoir le loisir de faire quelque chose
فرصت انجام کاری را داشتن
  • Je n'ai pas eu le loisir de m'occuper de cette affaire.
    من فرصت انجام‌دادن آن کار را نداشتم.
à loisir
سر فرصت
  • Les vacances lui ont permis de visiter tout à loisir la région.
    تعطیلات به او این امکان را می‌دهد تا سر فرصت منطقه را بگردد.
[اسم]

les loisirs

/lwazˈiʁ/
قابل شمارش جمع مذکر

1 تفریح سرگرمی، اوقات فراغت

مترادف و متضاد activité occupation
les loisirs culturels/créatifs
سرگرمی‌های فرهنگی/خلاقانه
  • 1. Elle apprécie les loisirs culturels.
    1. او سرگرمی‌های فرهنگی را دوست دارد.
  • 2. Mes loisirs sont de jouer de la guitare.
    2. سرگرمی من گیتار زدن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان