1 . متواضع 2 . ساده 3 . کم
[صفت]

modeste

/mɔdɛst/
قابل مقایسه
[حالت مونث: modeste] [جمع مونث: modestes] [جمع مذکر: modestes]

1 متواضع افتاده

  • 1.Il est d'origine très modeste.
    1. او ذاتا خیلی متواضع است.
  • 2.Malgré son succès, cette chanteuse est restée une personne modeste.
    2. علی رغم موفقیتش، این خواننده شخصی متواضع باقی مانده است.

2 ساده معمولی

  • 1.Son appartement est très modeste.
    1. آپارتمانش خیلی ساده است.
  • 2.Une famille modeste.
    2. یک خانواده‌ی معمولی.

3 کم ناچیز، جزئی

  • 1.Je travaille dur pour un modeste salaire.
    1. من برای حقوقی ناچیز سخت کار می‌کنم.
  • 2.Les revenus de Sarah étaient très modestes.
    2. درآمدهای "سارا" بسیار کم بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان