خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متواضع
2 . ساده
3 . کم
[صفت]
modeste
/mɔdɛst/
قابل مقایسه
[حالت مونث: modeste]
[جمع مونث: modestes]
[جمع مذکر: modestes]
1
متواضع
افتاده
1.Il est d'origine très modeste.
1. او ذاتا خیلی متواضع است.
2.Malgré son succès, cette chanteuse est restée une personne modeste.
2. علی رغم موفقیتش، این خواننده شخصی متواضع باقی مانده است.
2
ساده
معمولی
1.Son appartement est très modeste.
1. آپارتمانش خیلی ساده است.
2.Une famille modeste.
2. یک خانوادهی معمولی.
3
کم
ناچیز، جزئی
1.Je travaille dur pour un modeste salaire.
1. من برای حقوقی ناچیز سخت کار میکنم.
2.Les revenus de Sarah étaient très modestes.
2. درآمدهای "سارا" بسیار کم بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
modernité
modernisme
moderniser
modernisation
moderne
modestement
modestie
modification
modifier
modifier la dentition
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان