خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نمره
2 . صورتحساب
3 . نت (موسیقی)
4 . یادداشت
[اسم]
la note
/nɔt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: notes]
1
نمره
avoir une note en maths/en anglais...
در ریاضی/انگلیسی...نمرهای گرفتن
Jean a eu 6 sur en anglais, c'est une mauvaise note.
"ژان" در (درس) زبان انگلیسی از 20، 6 گرفت، این نمره بدی است.
donner une note à quelqu'un
به کسی نمرهای دادن
Le professeur donne de bonnes notes aux meilleurs élèves.
استاد نمرههای خوب را به بهترین دانش آموزان داد.
2
صورتحساب
مترادف و متضاد
facture
1.La note d'hôtel est de 85 euros.
1. صورتحساب هتل 85 یورو است.
2.Nous avons demandé la note au serveur.
2. از پیشخدمت صورتحساب را خواستیم.
payer sa note
صورتحساب خود را پرداختن
3
نت (موسیقی)
jouer des notes
نتهایی نواختن
Il a joué quelques notes au piano.
او با پیانو نتهایی نواخت.
une note de tristesse/gaieté
نت غمگینانه/شادکننده
4
یادداشت
Prendre des notes
یادداشت کردن [نت برداشتن]
J’ai pris des notes pendant la conférence.
در طول کنفرانس یادداشتهایی نوشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
notation
notamment
notaire
notable
nostalgique
note en bas de page
note naturelle
noter
notice
notification
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان