خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دایه
2 . پرستار کودک
[اسم]
la nourrice
/nuʀis/
قابل شمارش
مونث
[جمع: nourrices]
1
دایه
1.Ils sont obligé de confier cet enfant à une nourrice.
1. آنها ناچار هستند این بچه را به یک دایه بسپارند.
2
پرستار کودک
1.J'ai engagé une nourrice pour garder ma fille.
1. برای نگهداری از دخترم یک پرستار کودک استخدام کردهام.
2.Je suis professeur, pas nourrice.
2. من معلم (استاد) هستم، نه پرستار کودک.
تصاویر
کلمات نزدیک
nounours
nounou
nouilles
nougat
nouer
nourrir
nourrir au biberon
nourrir au sein
nourrissant
nourrisson
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان