خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مخالفت
[اسم]
l'Objection
/ɔb.ʒɛk.sjɔ̃/
قابل شمارش
مونث
1
مخالفت
اعتراض
1.Je n'ai aucune objection à ce que tu veux faire.
1. من هیچ اعتراضی به آنچه قصد داری انجام دهی، ندارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
objectif
objecteur de conscience
objecter
oasis
o
objectivité
objet
obligataire
obligation
obligatoire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان