خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منظم کردن
2 . دستور دادن
[فعل]
ordonner
/ɔʁdɔne/
فعل گذرا و ناگذر
صرف فعل
1
منظم کردن
مرتب کردن، نظم و ترتیب دادن
2
دستور دادن
امر کردن، فرمان دادن
1.Le juge a ordonné la divulgation du rapport.
1. قاضی دستور به پردهبرداری [افشاگری] از گزارش داد.
2.Ordonnez, vous serez obéi.
2. دستور بدهید، شما اطاعت میشوید [از شما اطاعت میشود].
تصاویر
کلمات نزدیک
ordonnance
ordination
ordinateur portable
ordinateur
ordinal
ordonné
ordre
ordure
ordurier
oreille
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان