خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دوره
[اسم]
la période
/peʀjɔd/
قابل شمارش
مونث
[جمع: périodes]
1
دوره
مدت، زمان
مترادف و متضاد
durée
époque
une période de deux ans/classique...
دوره دو ساله/کلاسیک...
1. C'est un tableau de la période classique.
1. این یک تابلوی (نقاشی) از دوره کلاسیک است.
2. Il part aux États-Unis pour une période de deux ans.
2. برای یک مدت دو ساله به آمریکا میرود.
À/pendant cette période
در/حین این دوره
1. À cette période de l'année, il vaut mieux voyager.
1. در این دوره از سال بهتر است مسافرت کنیم.
2. La société a beaucoup changé pendant cette période.
2. شرکت، حین این دوره [مدت] تغییر زیادی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
périnée
périmé
périmètre
périlleux
péril
période de travail
périodicité
périodique
périphrase
périphérie
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان