Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . حاشیه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
la périphérie
/peʀifeʀi/
قابل شمارش
مونث
1
حاشیه
حومه
1.Je vis dans une maison en périphérie de la ville.
1. من در یک خانه در حاشیه شهر زندگی می کنم.
2.Ma sœur habite à la périphérie de New York.
2. خواهرم در حاشیه نیویورک زندگی می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
périphrase
périodique
périodicité
période de travail
période
périphérique
périple
péripétie
périr
périscolaire
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان