خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پاپریکا
[اسم]
le paprika
/papʀika/
قابل شمارش
مذکر
1
پاپریکا
[فلفل خشک آسیاب شده]
1.Pour faire un bon goulasch, il faut du paprika.
1. برای درست کردن یک گویاش خوب، پاپریکا لازم است.
تصاویر
کلمات نزدیک
papoter
papillote
papillonner
papillon
papille
papy
paquebot
paquet
paquet-cadeau
par
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان