1 . پوست کندن (میوه، سبزی) 2 . پوست انداختن 3 . یخ کردن
[فعل]

peler

/pəle/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: pelé] [حالت وصفی: pelant] [فعل کمکی: avoir ]

1 پوست کندن (میوه، سبزی) پوست گرفتن

  • 1.J'ai pelé les pommes de terre.
    1. من سیب‌زمینی‌ها را پوست کندم.
  • 2.Peler un fruit.
    2. پوست گرفتن یک میوه.

2 پوست انداختن پوست خود را از دست دادن

  • 1.Cet enfant a pris un coup de soleil, il pèle.
    1. این بچه در آفتاب سوخت و پوست انداخت.

3 یخ کردن احساس سرما کردن (se peler)

  • 1.On pèle ici !
    1. داریم اینجا یخ می‌زنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان