خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سقوط شدید (ارز و ...)
2 . منقطع (موسیقی)
3 . دیوانه
4 . دولایه
5 . لکه لکه شده
[اسم]
le piqué
/pike/
قابل شمارش
مذکر
1
سقوط شدید (ارز و ...)
کاهش شدید (ارزش چیزی)
1.On a déjà expérimenté une durée de la piquée du dollar.
1. ما قبلا دورهای سقوط شدید دلار را تجربه کردهایم.
[صفت]
piqué
/pike/
قابل مقایسه
2
منقطع (موسیقی)
بطور بریده بریده
1.Note piquée
1. نت منقطع
3
دیوانه
خلوچل
1.Il est complètement piqué, ce type!
1. این آدم کاملا دیوانه است!
4
دولایه
(دارای دولایه که میان آن از پر و ... پرشده است)
1.Une couverture piquée.
1. یک پتوی دولایه.
5
لکه لکه شده
لکدار شده
1.Glace ancienne piquée.
1. شیشه قدیمی لکدار شده
تصاویر
کلمات نزدیک
piquette
piquet
piquer
pique-niquer
pique-nique
piqûre
piranna
pirate
pirate informatique
pirater
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان