خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رد پای (کسی یا حیوانی را) دنبال کردن
[فعل]
pister
/piste/
فعل گذرا
[گذشته کامل: pisté]
[حالت وصفی: pistant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
رد پای (کسی یا حیوانی را) دنبال کردن
رد (کسی یا حیوانی را) گرفتن، ردیابی کردن
1.Il savent pister les bêtes sauvages.
1. آنها بلدند رد پای حیوانات وحشی را دنبال کنند.
2.Le policier a pisté le cambrioleur jusqu'à sa cachette.
2. پلیس رد سارق را تا مخفیگاهش گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
piste rouge
piste cyclable
piste
pistache
pissotière
pistil
pistolet
pistolet-mitrailleur
piston
pistonner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان