خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دنبال کردن
[فعل]
poursuivre
/puʀsɥivʀ/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته کامل: poursuivi]
[حالت وصفی: poursuivant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
دنبال کردن
تعقیب کردن
1.Il poursuit son rêve d'être explorateur.
1. او رویایش را برای کاوشگر شدن دنبال میکند.
2.Les chasseurs poursuivaient un chevreuil.
2. شکارچیان یک گوزن را دنبال میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
poursuite
pourriture
pourrir
pourriez-vous préparer le plat sans soja ?
pourriez-vous préparer le plat sans poisson?
poursuivre en justice
pourtant
pourtour
pourvoir
pourvoyeur
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان