خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . متهم
[اسم]
le prévenu
/pʀev(ə)ny/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: prévenus]
[مونث: prévenue]
1
متهم
1.Ce prévenu est interrogé par le tribunal.
1. این متهم توسط دادگاه بازجویی میشود.
2.Le prévenu a pu prouver son innocence.
2. متهم میتوانست بیگناهیاش را اثبات کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
prévention
préventif
prévenir
prévenant
prévenance
prévisibilité
prévisible
prévision
prévision météorologique
prévisionnel
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان