خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مبتلا به دوربینی
2 . فرد دوربین
[صفت]
presbyte
قابل مقایسه
1
مبتلا به دوربینی
دوربین
[اسم]
le presbyte
قابل شمارش
مذکر
2
فرد دوربین
تصاویر
کلمات نزدیک
preneur à bail
preneur
prendre une douche
prendre une dose mortelle
prendre un virage
presbytie
presbytère
prescription
prescrire
presqu'île
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان