خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تجویز کردن (پزشک)
2 . مشمول مرور زمان شدن (حقوقی)
[فعل]
prescrire
/pʁɛskʁˈiʁ/
فعل گذرا
[گذشته کامل: prescrit]
[حالت وصفی: prescrivant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تجویز کردن (پزشک)
نسخه نوشتن
1.Le médecin prescrit les antibiotiques en cas d'infection.
1. پزشک در صورت عفونت انتی بیوتیک تجویز میکند.
2
مشمول مرور زمان شدن (حقوقی)
1.Rien ne prescrit pas contre les interdits.
1. هیچ چیزی بر ضد ممنوعیتها مشمول مرور زمان نمیشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
prescription
presbytère
presbytie
presbyte
preneur à bail
presqu'île
presque
pressant
presse
presse papier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان