خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مطبوعات
2 . چاپ
3 . دستگاه پرس
[اسم]
la presse
/pʀɛs/
قابل شمارش
مونث
[جمع: presses]
1
مطبوعات
1.Le président convoque la presse.
1. رئیس جمهور مطبوعات را احضار می کند.
Liberté de la presse
آزادی مطبوعات
Heureusement, on a toujours la liberté de la presse ici.
خوشبختانه، ما همواره در اینجا آزادی مطبوعات را داریم.
La presse quotidienne régionale
مطبوعات روزانه محلی
2
چاپ
Une presse offset
چاپ افست
Sous presse
زیر چاپ
3
دستگاه پرس
Presse mécanique à cylindre/à fourrage
دستگاه پرس سیلندری/علوفه
تصاویر
کلمات نزدیک
pressant
presque
presqu'île
prescrire
prescription
presse papier
presse people
presse spécialisée
presse à scandale
presse écrite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان