خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحت فشار قرار دادن
2 . آب گرفتن (تحت فشار)
[فعل]
presser
/pʀese/
فعل گذرا
[گذشته کامل: pressé]
[حالت وصفی: pressant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
تحت فشار قرار دادن
فشار آوردن
1.Le directeur a pressé ses employés de travailler plus vite.
1. مدیر به کارمندانش فشار آورد که سریعتر کار کنند.
2.Le président a pressé ses ministres de réagir au plus vite.
2. رئیس جمهور وزرایش را برای سریعتر اقدام کردن تحت فشار قرار داده است.
2
آب گرفتن (تحت فشار)
فشار دادن، فشردن
1.Il a pressé deux oranges pour son petit déjeuner.
1. او برای صبحانهاش دو پرتقال را آب گرفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
pressentir
pressentiment
presse-papiers
presse-citron
presse-ail
presser l'orange et jeter l'écorce
presser quelqu'un comme un citron
pressing
pression
pressoir
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان