خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محروم کردن
2 . خود را محروم کردن
[فعل]
priver
/pʀive/
فعل گذرا
[گذشته کامل: privé]
[حالت وصفی: privant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
محروم کردن
بیبهره کردن
1.L'orage nous a privés d'électricité.
1. طوفان ما را از (داشتن) برق محروم کرد.
2.Vous serez privé du plaisir de la revoir.
2. شما از لذت دوباره دیدنش محروم خواهید بود.
2
خود را محروم کردن
چشم پوشیدن، صرف نظر کردن
(se priver)
1.Est-ce difficile de te priver de cigarettes ?
1. سخت است که از سیگار صرف نظر کنی؟
2.Nous ne nous privons de rien.
2. ما خودمان را از هیچ چیز محروم نمیکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
privatiser
privatisation
privation
privatif
prisonnier
privilège
privilégier
privilégié
privé
prix
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان