خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قیمت
2 . جایزه
[اسم]
le prix
/pʀi/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: prix]
1
قیمت
بها، ارزش
prix de quelque chose
قیمت چیزی
1. Le prix d'un article
1. قیمت یک قلم کالا
2. Le prix de l'essence est trop élevé.
2. قیمت بنزین خیلی بالا رفته است.
3. Quel est le prix de cette chemise ?
3. قیمت این پیراهن چنده ؟
mettre du prix
هزینه کردن
Quel prix voulez-vous mettre ?
چه مقدار (پول) می خواهید هزینه کنید ؟
acheter quelque chose à prix d’or
چیزی را به قیمت زیادی خریدن
à tout prix
به هر قیمتی شده
J'y immigre à tout prix.
به هر قیمتی شده به آنجا مهاجرت میکنم.
hors de prix
بسیار گران
Les repas sont hors de prix ici !
غذاها اینجا بسیار گرانند.
2
جایزه
recevoir/être recompenser... un prix
جایزه گرفتن [دریافت کردن]
1. L'artiste a été récompensé par un prix.
1. هنرمند با یک جایزه پاداش خود را گرفت.
2. Le gagnant du tirage recevra un prix.
2. برندهی قرعه کشی یک جایزه دریافت خواهد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
privé
privilégié
privilégier
privilège
priver
prix de location
prix littéraire
prière
prière de
probabilité
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان