خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شاهکار
[اسم]
la prouesse
/pʀuɛs/
قابل شمارش
مونث
1
شاهکار
1.Réussir à réunir toute la famille le même jour est une prouesse.
1. موفقیت در جمع کردن خانواده در همان روز یک شاهکار است.
2.Terminer le marathon était une prouesse incroyable pour le jeune coureur.
2. تمام کردن ماراتن برای دونده جوان یک شاهکار بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
proue
prou
protéine
protéiforme
protégé
prouver
provenance
provence
provenir
provençal
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان