خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اثبات کردن
[فعل]
prouver
/pʀuve/
فعل گذرا
[گذشته کامل: prouvé]
[حالت وصفی: prouvant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
اثبات کردن
ثابت کردن
1.A son procès, il a prouvé son innocence.
1. در محاکمهاش، او بیگناهیاش را ثابت کرد.
2.Le scientifique a prouvé sa théorie.
2. علم تئوری او را اثبات کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
prouesse
proue
prou
protéine
protéiforme
provenance
provence
provenir
provençal
proverbe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان