1 . توصیف کردن 2 . واجد شرایط کردن 3 . واجد شرایط شدن
[فعل]

qualifier

/kalifje/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: qualifié] [حالت وصفی: qualifiant] [فعل کمکی: avoir ]

1 توصیف کردن

  • 1.L'adjectif qualifie le nom.
    1. صفت، اسم را توصیف می‌کند.

2 واجد شرایط کردن

  • 1.Ce stage le qualifie pour ce travail.
    1. این کارآموزی او را برای کار واجد شرایط می‌کند.

3 واجد شرایط شدن (se qualifier)

  • 1.L'équipe des Bleus s'est qualifiée pour la Coupe de monde.
    1. تیم آبی برای جام جهانی واجد شرایط شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان