خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . در حدود چهل
2 . قرنطینه
3 . شب بوی زرد
[اسم]
la quarantaine
/kaʁɑ̃tˈɛn/
قابل شمارش
مونث
1
در حدود چهل
چهلتایی
1.Une quarantaine de personnes.
1. چهل تایی آدم
2
قرنطینه
1.Les maisons des malades devaient être fermées, les proches soumis à une quarantaine de sécurité.
1. در خانه بیماران باید بسته شود و اطرافیان او به قرنطینه امنی بروند.
3
شب بوی زرد
1.arroser une quarantaine
1. به شب بوی زرد آب دادن
تصاویر
کلمات نزدیک
quantité
quantitatif
quantifier
quant à
quant
quarante
quarante-cinq
quarante-huit
quarantième
quart
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان